روز مادر و سومین ساگرد ازدواجمون ..
.. امروز سومین سالگرد ازدواجمون و دیشب بابایی با کیک و کادو ( ٢٣وم هم روز مادر و زن بود و گذاشته بود روز بین این دو تا تا باهم و با دو کادوی مجزا بهم تتبرک بگه.اونم با اون شعری که روی کادوش نوشته بود...٩منو حسابی غافلگیر کرد.اخه وانمود کرده بود یادش رفته و تو اولین سالگردازدواجیه که با مامان و بابایی عزیزکم امشب اقا وجی اینا هم مهمونمون بودن شب زیبایی بود .... راستی ؟تو حالا میتونی وقتی که میچرخی دستتو صاف نگه داری و بیای بالا و همه جارو با کنجکاوی نگا کنی.دیروز وقتی بابا از سر کار اومد اولین بار بود که نشون دادی میخوای بری تو بغلش و با شادی دست و پاتو تکون میدادی.منو بابا کلی ذوق کردیم ....قربونت برم ...
نویسنده :
مامانـــي
16:28